فقر یعنی اینکه که کلی اسراف کنی و بریزوبپاش داشته باشی و هر شب پسمونده های غذاتو بریزی بیرون!!!
فقریعنی اینکه ۲ تا النگوی طلا توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت !!!
فقریعنی اینکه ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز یك بار تفسیر قرآن رو نخونده باشی!!!
فقر یعنی اینکه فاصله لباس خریدنهات از فاصله مسواک خریدنهات کمتر باشه !!!
فقر یعنی اینکه توی خیابون آشغال بریزی و از فرهنگ شهرنشینی اروپایی ها تعریف کنی !!!
فقر یعنی اینکه یك غزل از شمس حفظ نباشی اما آهنگهای نصف خواننده ها رو حفظ باشی!!!
فقر یعنی اینکه حجاب و عفت هم وطنات باعث سرشکستگی و کراهت دلت بشه!!!
فقر یعنی اینکه تمام کارهاتو انجام بدی بعد، نمازی هم به خاطر ترس از دست دادن دنیات بخونی!!!
فقر یعنی اینکه بچه های ما باربی و اسپایدرمن و بنتنو بشناسن و عکس اونارو رو لباساشون داشته باشن ولی از همت و بابایی و زین الدین و فهمیده ها هیچ خبری نداشته باشن !!!
فقر یعنی اینکه تمام عمر، خوش آمددل دیگران ملاک کارهامون باشه، نه رضایت خدا،
اون موقع عمر به سر برسه و دستامون خالی باشه!!!!!!!
ويه عمر حسرت .هم اين دنيا هم اون دنيا
فرشتگان، آفریده های خداوند یکتا هستند که در آفرینش آن ها، شگفتی های بسیاری هست و بیشتر انسان ها از آن آگاهی ندارند. آنها موجوداتى هستند مخلوق خدا و واسطههایى بین او و بین عالم مشهود، که خداوند آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است. قرآن کریم کارهای فراوانی را برای فرشتگان برشمرده است؛ وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران، تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات، استغفار و شفاعت برای مۆمنان و امداد آنان، لعن کافران، ثبت اعمال بندگان و قبض روح آنان در هنگام مرگ از جمله مأموریت های الهی است که فرشتگان آنها را اجرا می کنند.
فرشتگان عبادت کننده
امام علی (علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه پس از بحثی که درباره آفرینش آسمان ها و چگونگی پیدایش جهان مطرح فرموده اند به سراغ آفرینش موجوداتِ آسمان و فرشتگان عالم بالا می رود و به اقسام فرشتگان پرداخته آنها را به چهار گروه تقسیم می فرماید: “ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمواتِ العُلاَ، فَمَلاَهُنَّ أَطْواراً مِنْ مَلائِكَتِهِ: مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَیَرْكَعُونَ، وَرُكُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ، وَصَافُّونَلاَ یَتَزَایَلُونَ وَمُسَبِّحُونَ لاَ یَسْأَمُونَ، لاَ یَغْشَاهُمْ نَوْمُ العُیُونِ، وَلاَ سَهْوُ العُقُولِ، وَلاَ فَتْرَةُ الاَبْدَانِ، ولاَ غَفْلَةُ النِّسْیَانِ."(1)
نخست به مجموعه ای از فرشتگانى که کارشان عبادت است اشاره می کند و آنها را نیز به چند گروه تقسیم می کند:
1ـ «گروهى که پیوسته در حال سجدهاند و رکوع نمى کنند»
2ـ «و گروهى که همواره در رکوعند و قیام نمى کنند»
3ـ «و گروهى که پیوسته در حال قیامند و هرگز از این حالت جدا نمى شوند»
4ـ «و گروه دیگرى که پیوسته در حال تسبیح خدا هستند و هرگز خسته نمى شوند»
فلسفه خلقت فرشتگان عبادت کننده احتمالا آن است که انسانها به عبادت خویش مغرور نشوند و بدانند که اگر به فرض محال او نیاز به عبادت می داشت، فرشتگان عالم بالا در همه جا مشغول عبادتند تا بندگان زمینى تصوّر نکنند عبادت کردن یا نکردن آنها اثرى در کبریایى او می گذارد و اگر همگى آنها کافر گردند بر دامن کبریاى او گردى نمى نشیند: «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ».(2) سپس به اوصاف این مجموعه از فرشتگان پرداخته، می فرماید: «نه خواب چشمان، آنها را می پوشاند و نه عقل آنها گرفتار سهو و خطا می شود، نه بدن آنها سستى می گیرد و نه غفلت نسیان بر آنان عارض می گردد» (لا یَغْشاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَلا سَهْوُ الْعُقُولِ وَلا فَتْرَةُ الاَبْدانِ وَلا غَفْلَة النِّسْیانِ). به عکس انسانها که اگر برنامه عبادتى را تکرار کنند، به طور تدریجى گرفتار این حالات می شوند، کم کم خواب چشمانشان را فرا می گیرد، بدن سست می شود و سهو و نسیان عارض می گردد. ولى ملائکه عبادت کننده، هرگز گرفتار این حالات نمى شوند.
فرشتگان حامل وحی
سپس به بیان مجموعه دوّم از فرشتگان پرداخته، می فرماید:” وَمِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْیِهِ، وأَلسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ، وَمُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَأَمْرهِ. وَمِنْهُمُ الحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ، وَالسَّدَنَةُلاِبْوَابِ جِنَانِهِ. وَمِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فی الاْرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ، وَالمَارِقَةُ مِنَ السَّماءِ العُلْیَا أَعْنَاقُهُمْ، والخَارجَةُ مِنَ الاْقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ، وَالمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ العَرْشِ أَكْتَافُهُمْ، نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصارُهُمْ، مُتَلَفِّعُونَتَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ، مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مِنْ دُونَهُمْ حُجُبُ العِزَّةِ، وَأسْتَارُ القُدْرَةِ"(3)
«گروهى از آنان امناى وحى خدا و زبان گویاى او به سوى پیامبران و پیوسته براى رساندن حکم و فرمانش در آمد و شد هستند» در واقع آنها واسطه میان پروردگار و پیامبران و ترجمان وحى او هستند. از این تعبیر استفاده می شود که تنها جبرئیل (علیه السلام) نیست که سفیر وحى خداست. او در حقیقت رئیس سفراى الهى است.
چنانچه از مجموعه آیات و روایات این مقدار بر می آید که فرشتگان مراتب و مدارج مختلفی دارند و گروهی در زمره کارگزاران گروه دیگر به شمار می آیند. فرشته قبض روح (عزرائیل) نیز مأمورانی از میان دیگر فرشتگان دارد.(4) برخی روایات نیز گویای آن اند که در میان فرشتگان، جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل از جایگاه ویژه و بلندی برخوردارند.
حافظان بندگان
سپس به مجموعه سوّم از فرشتگان اشاره کرده، می فرماید: «گروهى از آنان حافظان بندگان اویند و دربانان بهشتهاى او» (وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ وَ السَّدَنَةُلاَبْوابِ جِنانِهِ).
حاملان عرش الهی
سپس به مجموعه چهارم از فرشتگان بزرگ که حاملان عرش الهى هستند اشاره کرده، می فرماید: « گروهى از آنان (آن قدر عظیم و بزرگند که) پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردنهایشان از آسمان بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه هاى جهان بیرون رفته و شانههاى آنها براى حفظ پایههاى عرش خدا آماده و متناسب است»(وَمِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِى الاَرَضینَ السُّفلى اَقْدامُهُمْ وَ المارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَقْطارِ اَرْکانُهُمْ وَالْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرش اَکْتافُهُمْ).
آن گاه به بیان اوصافى از آنها پرداخته، می افزاید: « چشمهاى آنها در برابر عرش او فرو افتاده و در زیر آن بالهاى خود را به خود پیچیده و میان آنها و کسانى که در مراتب پایینترند، حجابهاى عزّت و پردههاى قدرت زده شده است» (ناکِسَةدُونَهُ اَبْصارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَة بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ).
در مورد اصناف فرشتگان، آن چه در آیات و روایات آمده این است که فرشتگان دارای اصناف و انواعی هستند که چهار گروه عمده آنان ها، همین ها هستند که در کلام امام علی (علیه السلام) آمده است. امّا در آیات به اصنافی از فرشتگان از جمله «مأموران عذابِ امت های سرکش، امدادگرانِ مومنان، مدبّرات امر و گیرندگانِ ارواح» نیز اشاره شده است.
کلام آخر:
فرشتگان الهی واسطههاى بین خدا و عالم مشهود هستند؛ آنها کارگزاران الهی محسوب می شوند. در کلام امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) به چند صنف آنها اشاره شده است: گروهی پیوسته به عبادت خداوند مشغولند و گروهی واسطه های وحی الهی هستند؛ گروهی دیگر نگهبانان بهشت و حافظان بندگانند و آخرین گروه نیز حاملان عرش الهی هستند.
=================================
پی نوشت ها:
1ـ نهج البلاغه، خطبه1.
2ـ سوره زمر / 7.
3ـ نهج البلاغه، خطبه1.
4ـ سجده/12.
سلام ای امام ادینه ها.ای یگانه رازبودن.ای مولای غائب از نظربیا….. امروز که ادمیان صداقت وراستی رابه زیراوارفراموشی سپرده اند.امروز که سیاهی دردلهای ادمیان رنگ باخته زمین درانتظارمردیست تابیاید…….. حالاکه کودک انتفاضه باظلمت وشقاوت دست وپنجه نرم میکند وکودک سومالیایی با گرسنگی وفقر-زمین درانتظار مردیست تابیاید….مردی از جنس خورشید…از جنس اسمان… بیاید تاخط بطلان بکشد برهمه شقاوت ها وسنگ دلی ها از ان روز که علی وعدالتش به اسمان پرکشیدند زمین وزمان در انتظار توست تابرخیزی وجهانی را از سیاهی برهانی
واکنون درعصرادینه شعرانتظارمیسرایم.مولایم اقای مهربانیها سیاهی چشمانم به سپیدی رفت…بیا…ایتنها ارامش بودنم.به خدامیسپارمت ای غائب از نظر
الهم عجل لولیک الفرج
مثل غنچه بود انروز
غنچه اي كه روييده
در هواي بهمن ماه
بردرخت خشكيده
مثل اب بود انروز
اب چشمه اي شيرين
چشمه اي كه ميبيند
مرد تشنه اي غمگين
گرچه درزمستان بود
چون بهار بود انروز
سرزمين ما ايران لاله زاربود انروز
روزه خنده مابود
روز گريه ي دشمن
روز خوب پيروزي
بيست ودوم بهمن بود
شاعر:مصطفي رحماندوست
گفتم: خستهام. گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::. گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره. گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::. گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم. گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::. گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی! گفتی: فاذکرونی اذکرکم .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::. گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا .:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::. گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟ گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل .:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::. گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک… یه اشاره کنی تمومه! گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::. گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل… اصلا چطور دلت میاد؟ گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم .:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::. گفتم: دلم گرفته. گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::. گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله. گفتی: ان الله یحب المتوکلین .:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::. گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره .:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::. گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم. گفتی: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/186) ::. گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد بهت نزدیک شم. گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::. گفتم: این هم توفیق میخواهد! گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::. گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی. گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::. گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار میتونم بکنم؟ گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/104) ::. گفتم: دیگه روی توبه ندارم. گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/2-3) ::. گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/53) ::. گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟ گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::. گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! … توبه میکنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::. ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک گفتی: الیس الله بکاف عبده .:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/36) ::. گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟ گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::.